عنوان مطلب: تکنیک های خلاقیت برای کودکان
● سینکتیز ( synectics )
سینکتیز یکی از شیوه های خلاقیت است که به وسیله گوردون ( Gordon ) اینواژه ترکیبی از دو لغت لاتینی به معنیو همکارانش ابداع شد.اتصال و همراهی عناصر به ظاهر بی ربط است .در این شیوه از شباهت امور مانند مقایسه یک چیز یا یک فکر دیگر به وسیلهی استفاده از یکی به جای دیگری بهره می گیرند و تفکر خلاق در خلال این جایگزینیها رخ می دهد و مطالب و امور ناآشنا را ارتباط داده و یا فکرتازه ای از افکار آشنا به وجود می آورند.
سینکتیز یکی از شیوه های خلاقیت است که به وسیله گوردون و همکارانش ابداعشد. این واژه ترکیبی از دو لغت لاتینی به معنی اتصال و همراهی عناصر بهظاهر بی ربط است .
در این شیوه از شباهت امور مانند مقایسه یک چیز یا یک فکر دیگر به وسیلهی استفاده از یکی به جای دیگری بهره می گیرند و تفکر خلاق در خلال اینجایگزینیها رخ می دهد و مطالب و امور ناآشنا را ارتباط داده و یا فکرتازه ای از افکار آشنا به وجود می آورند.
چهار پایه ی سینکتیز عبارتند از :
۱) خلاقیت در زندگی روزمره دارای اهمیت است. خلاقیت منحصر به فرد آثاربزرگ هنری یا اختراعات نیست بلکه در کلیه مسائل زندگی می توان خلاقیت رامشاهده نمود.
۲) جریان خلاقیت راز گونه نیز قابل نیز قابل توصیف است . در گذشته بهخلاقیت جنبه اسرار آمیز می دادند و آن را قابل آموزش نمی دانستند ، درحالی که این دیدگاه دیگر مردود است و می توان خلاقیت را آموزش داد.
۳) اختراع خلاق در تمام رشته ها مشابه است و به وسیله ملاک عقلی مشخص می گردد.
۴) ابداع و تفکر خلاق در فرد و گروه مشابه یکدیگر است.
گوردون معتقد بود که در حل خلاق مسائل ، عوامل غیر منطقی ذهن بشر حائزاهمیت بیشتری است تا جنبه های عقلانی و منطقی اش عناصر غیر معقول موجبایجاد افکار تازه می شود. سینکتیز ما را به دنیایی تا اندازه ای غیرمنطقی می کشاند، تا مسائل را در شکلهای جدیدی ببینیم . از طریق سینکتیزمی توان یک استعاره ساخت ساخت تا دانش آموزان بتوانند افکار خویش را رشدداده و به محتوای آنها از چشم اندازی نو نگاه کنند مثلاً از دانش آموزبخواهیم به شباهت های کتاب درسی اش و رودخانه فکر کند.
در سینکتیز از سه قیاس بیش از همه استفاده می شود:
۱) قیاس شخص: در این قیاس فرد احساس می کند خود قسمتی از موضوع مورد قیاساست و آن احساس همدلی دارد. این همانند سازی ممکن است با شخص ، حیوان یا
اشیا باشد . به طور مثال یک شیمی دان ممکن است خود را به جای مولکولها درحال حرکت بگذارد یا مثلاً به دانش آموز گفته می شود فرض کن که کتاب موردعلاقه ات هستی ، خودت را وصف نما.
۲) قیاس مستقیم: در این قیاس دو موجود یا مفهوم با یکدیگر مقایسه میشوند. لازم نیست در همه ابعاد با هم هماهنگ باشند، مهم این است که بتواننظریه ی جدیدی از یک مسأله بیان نمود. مثلاً به دانش آموز گفته می شودپرتقال شبیه چه موجود زنده ای است؟ یا این که کدام نرم تر است زمزمه یکچشمه یا پوست بچه گربه ؟
۳) تعارض متراکم ، تعارض فشرده توصیف از موضوع در دو کلمه ی ضد و نقیضاست . مانند دشمنِ دوست ، زشتِ زیبا . گوردون معتقد است با این شیوه ، میتوانیم نسبت به عمق موضوع تازه وارد شویم. کودک یا نوجوان راجع به یک چیزدر چارچوب ذهنی را ترکیب می کند. هر چه فاصله ی چارچوبهای ذهنی زیادترباشد ، انعطاف پذیری ذهنی بیشتر است .
نظرات شما عزیزان: